با سلام

حدیث معروف تقلید در تشیع را حتما شنیده اید، معمولا این حدیث به صورت مختصر چنین نقل می شود:

فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ

و اما اگر از دانشمندان دینی کسی بود که نفسش را نگه دارد و از دینش محافظت کند و مخالف هوای نفسش عمل کند، و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم است که از وی پیروی کنند.

این حدیث یکی از پایه های اصلی استدلال علما مبنی بر جواز شرعی تقلید غیر عالم از عالم است و لذا بر مبنای این حدیث است که اصلا تقلید معنی پیدا می کند، اما متاسفانه و با کمال تعجب، همانطور که خواهید دید، فرازهای بلافاصله قبل و بعد از فراز معروف آن، هیچگاه برای ما نقل نشده است! در فرازهای قبل و بعد، امام به شدت بر علمای فاسد و مفسد تاخته است و آنها را بدترین خلق دانسته است و به شدت تاکید کرده است که علمایی که شایسته تقلید اند معدود و محدوند. و ضرر و صدمه علمای فاسد بر مسلمانان از صدمه یزید بر اسلام بیشتر است! اما متاسفانه، این قسمتها هیچگاه برای ما بازخوانی نشده است!

همچون “لا اله الا الله” که تنها “الا الله” آن نقل شود و “لا اله” آن نقل نگردد!

بنده در اینجا، قصد دارم، این حدیث و به خصوص ترجمه فارسی آن را، که توسط یکی از دوستان عزیز که دستی در زبان عربی دارد و آن را به نیکویی ترجمه کرده است، به صورت کامل نقل کنم!

حدیث خود گویا است:

در تفسیر آیه شریفه:

«و منهم امّیون لا یعلمون الکتاب الا امانىّ و ان هم الا یظنون.» قرآن 2:78
و [بعضى‏] از آنان[یهودیان] بى‏سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‏دانند، و فقط گمان مى‏برند

در بحارالانوار جلد دوم صفحه 89 چنین آمده است:

فردی از امام صادق(ع) سوال کرد: چرا خداوند عوام یهود را به خاطر تقلید از علمای خود و قبول گفتار آنان سرزنش کرده است در حالی که آنان چیزی از کتاب، جز آنچه از علمای خود شنیده بودند، نمی دانستند و راهی برای دستیابی به غیر آن نداشتند؟ و مگر عوام یهود، مثل عامه مردم ما نیستند که از علمای خود تقلید می کنند؟ و چنانچه پذیرش کلام علمای آنها برای آنها مجاز نباشد، پس برای مردم ما هم قبول کردن(گفتار) علمایشان جایز نیست!

آنگاه امام(ع) فرمود: بین عوام ما و علمای ما و عوام و علمای یهود از جهتی شباهت و از جهتی تفاوت وجود دارد. اما در مورد جهاتی که آنها شبیه هم هستند، پس حتما خداوند عوام ما را به خاطر تقلید از علمایشان مذمت می کند، همچنان که عوام آنها را سرزنش کرد. ولی در زمینه هایی که با هم فرق دارند آنها را سرزنش نمی کند!

(آن مرد) گفت: ای پسر رسول خدا،(موضوع را) برایم روشن کن.

امام(ع) فرمود: مطمئنا عوام یهود علمای خود را به (صفاتی از قبیل) دروغگویی آشکار و حرام خواری و رشوه گیری و تغییر احکام واجب به خاطر وساطت ها و رودربایستی ها و سازشکاری ها، می شناختند و می دانستند آنها بسیار متعصب(بر حرف و روش خود) هستند، که به واسطه آن راه های خود را از هم جدا می کنند و هنگامی که از کسی طرفداری می کنند، حقوق کسی را که علیه او تبانی کرده اند، از بین می برند و به ناحق اموال مردم را به کسی که از او جانبداری کرده اند، می بخشند. و به خاطر آنها (که در موردشان تعصب ورزیده اند) به دیگران ظلم می کنند. و می دانستند که (علمای) آنها مرتکب حرام می شوند و به ناچار با فهم قلبی خود در می یافتند که هر کس کارهایی را کند که آنها می کنند، فاسق است و جایز نیست که به عنوان (سخنگوی) خدا و پیامبرانش معتبر شناخته شود.

پس (خداوند) به همین دلیل آنها را سرزنش کرد که از کسی تقلید کردند که (ناسالم بودن) او را می شناختند و می دانستند که قبول خبر او و تصدیق گفتارش و عمل به آنچه آنها را به آن فرا می خوانند، جایز نیست و از کسی که (درستی او را) مشاهده نمی کنند (نباید پیروی کرد) و بر آنها واجب گشت که خودشان در امر رسول خدا که دلایلش آشکارتر از آن است که پنهان شود و واضح تر از آن است که معلوم نباشد، دقت نظر و تامل کنند.

و اما اگر از دانشمندان دینی کسی بود که نفسش را نگه دارد و از دینش محافظت کند و مخالف هوای نفسش عمل کند، و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم است که از وی پیروی کنند. و اینگونه (افرادی) پیدا نمی شوند مگر تنها بعضی از فقیهان شیعه، نه همه آنها.

پس اگر کسی (از علما) مرتکب کارهای ناپسند و گناهان آشکاری شد، همانند آنچه فقهای عامّه مرتکب شدند، پس از او چیزی قبول نکنید و بزرگی او را (نپذیرید) زیرا که این همه آشفتگی و مخلوط شدن درست و نادرست که در روایات منقول از ما اهل بیت وجود دارد، فقط به خاطر این است که افراد ناسالم سخنان ما را شنیده و نقل می کنند، چنانکه برخی از آنها کسانی هستند که از روی نادانی و کم دانشی سخنان ما را کاملا تحریف کرده و چیز دیگری غیر از اصل آن می سازند و گروهی دیگر عمدا دروغی را به ما نسبت می دهند تا به واسطه آن مال دنیا کسب کنند، که همان توشه آنان به سوی جهنم خواهد بود و برخی از آنها ناصبان و بدخواهانی هستند که نمی توانند (آشکارا) بدگویی ما را کنند، پس مقداری از علوم صحیح ما را یاد می گیرند تا بواسطه آن نزد شیعیان ما آبرویی کسب کنند و ما را نزد بدگویان خود خراب کنند، سپس چند برابر یا چندین برابر آن (مطالب درست)، دروغ به آن اضافه می کنند و به ما نسبت می دهند، در حالی که ما از (گفته) آنها بری هستیم. آنگاه افراد زودباور از شیعیان ما آنها را به عنوان علوم (و سخنان) ما می پذیرند. پس آن (ناصبان) گمراه شدند و گمراه ساختند. و آنان برای ضعیفان شیعه ما زیان بار ترند از سپاه یزید(لعنت الله علیه) برای حسین بن علی(ع) و اصحابش.

زیرا که آنها از شیعیان ما ارواح و اموالشان را می ستانند و این علمای بدکار بدگو(ناصبی) خود را دوستدار ما و دشمن دشمنان ما نشان می دهند و شک و شبهه را در (دل) ضعیفان شیعه وارد می کنند و در نتیجه آنها را گمراه کرده و از رسیدن به راه حق و درست باز می دارند. اما خداوند آن کسی را که، می داند در قلبش چیزی جز صیانت از دین و احترام به ولی خود را نمی خواهد، در دستان (ناپاک) این ریاکاران کافر رها نمی کند و شخص مومنی را سر راه او قرار می دهد تا راه درست را  به او نشان دهد و سپس خداوند این توفیق را به او می دهد تا بتواند سخنان آن (شخص مومن) را قبول کند، که در نتیجه آن خداوند خیر دنیا و آخرت را به او می دهد و جمیع عذاب دنیا و آخرت را برای گمراه کننده او قرار می دهد.

سپس امام(ع) فرمود: که رسول خدا(ص) فرموده است: بدترین علمای امت ما کسانی هستند که مردم را از راه ما گمراه می کنند، دشمنان ما را هم اسم ما می سازند و به مخالفان ما همان القاب ما را می دهند. بر آنها درود فرستاده می شود در حالیکه آنها شایسته لعن الهی هستند. آنها ما را لعنت می کنند در حالیکه ما سرشار از کرامات الهی و درود خداوند و فرشتگان مقرّبش هستیم و ما از درود آنها بی نیاز هستیم.

سپس امام(ع) فرمود: به امیرالمومنین گفته شد بهترین خلق خدا بعد از ائمه هدی که چراغهای روشنی بخش هستند، چه کسانی هستند؟

فرمود: علما، هنگامی که درستکار هستند!

و سوال شد، بدترین خلق خدا بعد از ابلیس و فرعون و نمرود و بعد از آنها که خود را (به ناحق) هم اسم شما می سازند و لقب شما را لقب خود می کنند و توان شما را می ستانند و در ممالک شما فرمانروایی می کنند، چه کسانی هستند؟

فرمود: علما، هنگامی که فاسد می گردند!

(در آن صورت) آنها آشکار کننده باطل ها و پوشاننده حق هستند و در مورد آنهاست که خداوند عزّ و جلّ فرمود: آنها کسانی هستند که خداوند و لعن کنندگان لعنتشان می کنند مگر کسانی که توبه کردند.(قرآن 2:159)

متن عربی حدیث:

قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع فَإِذَا كَانَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ مِنَ الْيَهُودِ لَا يَعْرِفُونَ الْكِتَابَ إِلَّا بِمَا يَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لَا سَبِيلَ لَهُمْ إِلَى غَيْرِهِ فَكَيْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِيدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ الْيَهُودِ إِلَّا كَعَوَامِّنَا يُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَجُزْ لِأُولَئِكَ الْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لَمْ يَجُزْ لِهَؤُلَاءِ الْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ

فَقَالَ ع بَيْنَ عَوَامِّنَا وَ عُلَمَائِنَا وَ بَيْنَ عَوَامِّ الْيَهُودِ وَ عُلَمَائِهِمْ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِيَةٌ مِنْ جِهَةٍ

أَمَّا مِنْ حَيْثُ اسْتَوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِيدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ كَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَيْثُ افْتَرَقُوا فَلَا قَالَ بَيِّنْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

قَالَ ع إِنَّ عَوَامَّ الْيَهُودِ كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ الصَّرِيحِ وَ بِأَكْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَاءِ وَ بِتَغْيِيرِ الْأَحْكَامِ عَنْ وَاجِبِهَا بِالشَّفَاعَاتِ وَ الْعِنَايَاتِ وَ الْمُصَانَعَاتِ وَ عَرَفُوهُمْ بِالتَّعَصُّبِ الشَّدِيدِ الَّذِي يُفَارِقُونَ بِهِ أَدْيَانَهُمْ وَ أَنَّهُمْ إِذَا تَعَصَّبُوا أَزَالُوا حُقُوقَ مَنْ تَعَصَّبُوا عَلَيْهِ وَ أَعْطَوْا مَا لَا يَسْتَحِقُّهُ مَنْ تَعَصَبُّوا لَهُ مِنْ أَمْوَالِ غَيْرِهِمْ وَ ظَلَمُوهُمْ مِنْ أَجْلِهِمْ وَ عَرَفُوهُمْ يُقَارِفُونَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ اضْطُرُّوا بِمَعَارِفِ قُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ مَا يَفْعَلُونَهُ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَيْنَ الْخَلْقِ وَ بَيْنَ اللَّهِ

فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ لِمَا قَلَّدُوا مَنْ قَدْ عَرَفُوا وَ مَنْ قَدْ عَلِمُوا أَنَّهُ لَا يَجُوزُ قَبُولُ خَبَرِهِ وَ لَا تَصْدِيقُهُ فِي حِكَايَاتِهِ وَ لَا الْعَمَلُ بِمَا يُؤَدِّيهِ إِلَيْهِمْ عَمَّنْ لَمْ يُشَاهِدُوهُ وَ وَجَبَ عَلَيْهِمُ النَّظَرُ بِأَنْفُسِهِمْ فِي أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ كَانَتْ دَلَائِلُهُ أَوْضَحَ مِنْ أَنْ تَخْفَى وَ أَشْهَرَ مِنْ أَنْ لَا تَظْهَرَ لَهُمْ

وَ كَذَلِكَ عَوَامُّ أُمَّتِنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ فُقَهَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِيَّةَ الشَّدِيدَةَ وَ التَّكَالُبَ عَلَى حُطَامِ الدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا وَ إِهْلَاكِ مَنْ يَتَعَصَّبُونَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ لِإِصْلَاحِ أَمْرِهِ مُسْتَحِقّاً وَ التَّرَفْرُفِ بِالْبِرِّ وَ الْإِحْسَانِ عَلَى مَنْ تَعَصَّبُوا لَهُ وَ إِنْ كَانَ لِلْإِذَلَالِ وَ الْإِهَانَةِ مُسْتَحِقّاً فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِّنَا مِثْلَ هَؤُلَاءِ الْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ فُقَهَائِهِمْ

فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ

وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُمْ فَأَمَّا مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ فَسَقَةِ فُقَهَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ وَ إِنَّمَا كَثُرَ التَّخْلِيطُ فِيمَا يُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لِذَلِكَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ يَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَيُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ يَضَعُونَ الْأَشْيَاءَ عَلَى غَيْرِ وُجُوهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرِينَ يَتَعَمَّدُونَ الْكَذِبَ عَلَيْنَا لِيَجُرُّوا مِنْ عَرَضِ الدُّنْيَا مَا هُوَ زَادُهُمْ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ وَ مِنْهُمْ قَوْمٌ نُصَّابٌ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى الْقَدَحِ فِينَا فَيَتَعَلَّمُونَ بَعْضَ عُلُومِنَا الصَّحِيحَةِ فَيَتَوَجَّهُونَ بِهِ عِنْدَ شِيعَتِنَا وَ يَنْتَقِصُونَ بِنَا عِنْدَ نُصَّابِنَا ثُمَّ يُضِيفُونَ إِلَيْهِ أَضْعَافَهُ وَ أَضْعَافَ أَضْعَافِهِ مِنَ الْأَكَاذِيبِ عَلَيْنَا الَّتِي نَحْنُ بُرَآءُ مِنْهَا فَيَقْبَلُهُ الْمُسْتَسْلِمُونَ مِنْ شِيعَتِنَا عَلَى أَنَّهُ مِنْ عُلُومِنَا فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا مِنْ جَيْشِ يَزِيدَ عَلَيْهِ اللَّعْنَةُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ يَسْلُبُونَهُمُ الْأَرْوَاحَ وَ الْأَمْوَالَ

وَ هَؤُلَاءِ عُلَمَاءُ السَّوْءِ النَّاصِبُونَ الْمُتَشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ يُدْخِلُونَ الشَّكَّ وَ الشُّبْهَةَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا فَيُضِلُّونَهُمْ وَ يَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ الْحَقِّ الْمُصِيبِ لَا جَرَمَ أَنَّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْعَوَامِّ أَنَّهُ لَا يُرِيدُ إِلَّا صِيَانَةَ دِينِهِ وَ تَعْظِيمَ وَلِيِّهِ لَمْ يَتْرُكْهُ فِي يَدِ هَذَا الْمُتَلَبِّسِ الْكَافِرِ وَ لَكِنَّهُ يُقَيِّضُ لَهُ مُؤْمِناً يَقِفُ بِهِ عَلَى الصَّوَابِ ثُمَّ يُوَفِّقُهُ اللَّهُ‏ لِلْقَبُولِ مِنْهُ فَيَجْمَعُ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يَجْمَعُ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُ لَعْنَ الدُّنْيَا وَ عَذَابَ الْآخِرَةِ

ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شِرَارُ عُلَمَاءِ أُمَّتِنَا الْمُضِلُّونَ عَنَّا الْقَاطِعُونَ لِلطُّرُقِ إِلَيْنَا الْمُسَمُّونَ أَضْدَادَنَا بِأَسْمَائِنَا الْمُلَقِّبُونَ أَنْدَادَنَا بِأَلْقَابِنَا يُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ لِلَّعْنِ مُسْتَحِقُّونَ وَ يَلْعَنُونَّا وَ نَحْنُ بِكَرَامَاتِ اللَّهِ مَغْمُورُونَ وَ بِصَلَوَاتِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ عَلَيْنَا عَنْ صَلَوَاتِهِمْ عَلَيْنَا مُسْتَغْنُونَ ثُمَّ قَالَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنْ خَيْرُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا قِيلَ وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ إِبْلِيسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ وَ بَعْدَ الْمُتَسَمِّينَ بِأَسْمَائِكُمْ وَ بَعْدَ الْمُتَلَقِّبِينَ بِأَلْقَابِكُمْ وَ الْآخِذِينَ لِأَمْكِنَتِكُمْ وَ الْمُتَأَمِّرِينَ فِي مَمَالِكِكُمْ قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا هُمُ الْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِيلِ الْكَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ وَ فِيهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ إِلَّا الَّذِينَ تابُوا الْآيَة

بحارالأنوار ج : 2 ص : 89

اشتراک‌ها:
18 دیدگاه
  • کریم
    کریم
    22 دسامبر 2009 در 5:43 ق.ظ

    سلام بر شما که در جستجوی حقیقت هستید .

    اجازه بفرمایید صریحا به عرض شما برسونم : در ابتدای فرمایشاتتون در موضوع تقلید پس از ترجمه قسمتی از حدیث ، آنجا که می فرمایید : «این حدیث پایه اصلی استدلال … تا … معنی پیدا می کند»

    با عذر خواهی فراوان : مطلب گفته شده کاملا اشتباه است . و اگر کسانی سخن شما رو بر اساس اعتماد به شما معتقد بشن حسابتون با کرام الکاتبینه . خسته نباشین .
    1- به هیچ وجه این حدیث (و هیچ حدیث دیگری) ، پایه اصلی استدلال علما برای تقلید نیست .
    2- معنی پیدا کردن تقلید ، بر اساس این حدیث وهیچ حدیثی نیست .
    3- استدلال هم که می کنند ، بر : «جواز تقلید غیر عالم از عالم» نیست .

    خیلی عذر می خوام که اينطور بی پرده سخن گفتم .

    Reply
  • حديث زيبايي بود. به نظر من شناخت بايد كامل باشد. تكيه به شايعات و تبليغات مسموم نمي تواند شناخت ايجاد كند.
    علماي يهود علنا شرابخواري و زنا مي كردند. همه به چشم خود فسادشان را مي ديدند. فضاي مسموم اينترنت كه هر روز شايع اي را پخش مي كن جاي مناسبي براي تحقيق در باب علما نيست. همچنان كه ويكي پديا منبع خوبي براي پيدا كردن نظر علماي شيعه درباره ولايت فقيه نيست.

    Reply
  • سلام علیکم.
    نشنیده ام به این حدیث بگویند «حدیث تقلید».
    ***
    من اخیراً مقاله ای نوشتم، که شاید مقداری ارتباط داشته باشد با موضوع مقاله ی شما، و با کسب اجازه، نقل می کنم:

    تقلید و احتیاط و اجتهاد بنده در احکام و مسائل اسلامی و انسانی و شرعی

    بسم الله الرحمان الرحیم.

    با احترام فراوان به روان ِ درگذشتگان از عُلما و محققان اسلام، و احترام فراوان به عُلما و محققان کنونی ی جهان اسلام، و احترام فراوان به تمام عزیزان اهل احتیاط و تمام عزیزان مقلد.

    بر طبق آیه ی عقل پسند و فطرت نواز «الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه»/«کسانی که قول را می شنوند و آنگاه از بهترین آن پیروی می کنند» (زمر، 18) (هرچند تمام قرآن، از دید بنده که مؤمن به قرآن هستم، عقل پسند و فطرت نواز است)، و با توجه به این که نظر فعلی ام این است که «احسن القول»، عملاً بعید است منحصر باشد در آراء فقط این مجتهد یا عالم و فقط آن مجتهد یا عالم، بلکه عملاً بهترین و درست ترین و عمیق ترین و همه جانبه ترین و جامعترین نظریات و اجتهادها و فتواها و تفسیرها در مسائل مختلف، در نزد افراد مختلف است، و حتا ممکن است در مواردی خودم (که در حال حاضر، اصطلاحاً، نه مجتهد مطلق هستم نه مجتهد متجزی هستم نه قریب الاجتهاد هستم) با بررسی ی متون اسلامی و دلایل اسلامی و عقلی بتوانم به نظری و راه حلی و جوابی برسم که قانع شوم و نظریات دیگران برایم چندان جایگاهی نداشته باشد، در احکام و مسائل اسلامی و انسانی و شرعی در هر مسئله ای در هر زمان از هر فردی که بخواهم تقلید و پیروی می کنم و در هر زمان که بخواهم از تقلیدم در آن مسئله یا مسائل از آن فرد برمی گردم، و چنان که عرض کردم ممکن است در تعدادی از مسائل خودم با بررسی ی متون و دلایل اسلامی و عقلی بتوانم به جوابی برسم، و نظر خودم برای خودم حجت است.

    نظر شریف مراجع و مجتهدان و علما و محققان بزرگوار، در این باب که از چه کسی می توان تقلید کرد و از چه کسی نمی توان تقلید کرد، و تقلید کردن چه گونه است، و آیا می توانند یا نمی توانند از فردی که از او تقلید می کردند عدول کنند، برای بنده حجت و اعتبار ندارد.

    شاید حد اقل فایده حد اقل فایده حد اقل فایده ی نظر (و عمل) بنده این باشد افرادی که مجتهد نیستند ولی بالأخره شوقی دارند و ذوقی دارند و علائقی دارند و اهل تفکر و تعقل و تدبر و مطالعه هستند، در عمر سی یا چهل یا شصت یا هفتادساله ی شان، ترغیب شوند حد اقل در یک مسئله یا دو مسئله یا سه یا … مسئله، از هزاران مسئله ی اسلامی، بروند با صرف وقت مطالعه کنند و بررسی کنند و فکر کنند، و به نظری برسند که آنها را قانع کند و عقلشان و فهم عرفی شان از دیانتشان به آنها بگوید همین نظری که خودشان (بعد از مطالعه و بررسی و …) به آن رسیده اند، حجت و معتبر باشد برای آنها، و نظر علما و مجتهدان و محققان و مفسّران ِ دیگر، برای آنها چندان جایگاهی نداشته باشد.

    نظر بنده امکان و جواز تقلید کردن از یک نفر در تمام مسائل (نحوه ی متداول تقلید) را به هیچ وجه نفی نمی کند، و مطلقاً نمی خواهم ذرّه ای از احترام و جایگاه مراجع تقلید و علما و محققان و مفسران بزرگوار کاسته شود، و حتا شاید آن بزرگواران نظر بنده را قابل بررسی بدانند.

    بالله التوفیق،

    سیدعباس سیدمحمدی، تهران، اول دی 1388، پنجم محرم الحرام 1431.

    Reply
  • و قسمتی از مقاله ی نسبتاً مفصلم در
    http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-465.aspx
    با عنوان
    «از چه کسی می توان تقلید کرد؟»

    …….
    پ) طبق بندهای مختلف قسمت الف، و مراجعه به فتوای مجتهدان مختلف، ظاهراً در این که مجتهد تقلید شونده باید مرد باشد یا لازم نیست مرد باشد، و این که زنده باشد یا می تواند مرده هم باشد، و این که اعلم باشد یا لازم نیست اعلم باشد، و این که اتقا باشد یا لازم نیست اتقا باشد، و این که آزاد باشد یا لازم نیست آزاد باشد، و این که بالغ باشد یا لازم نیست بالغ باشد، اتفاق نظر وجود ندارد. اگر خطا نکنم، ظاهراً مجتهدان شیعه در این اتفاق نظر دارند که فرد تقلید شونده باید مجتهد و شیعه ی داوزده امامی و عاقل و عادل باشد.

    Reply
  • یک مقاله ی دیگر هم در
    http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-376.aspx
    نوشتم که ارتباط دارد با نوشته ی شما:

    از مجتهدی می توان تقلید کرد که مرد، بالغ، عاقل، شیعه ی دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد …
    بسم الله الرحمان الرحیم.

    ظاهراً مرجع تقلید (ــِــ مرد) تعیین می کند که:

    ــ زن می تواند مرجع تقلید شود یا نه؛

    ــ زن می تواند قاضی شود یا نه؛

    ــ زن می تواند رئیس جمهور شود یا نه؛

    ــ زن می تواند رهبر شود یا نه.

    ***

    واقعاً برای بنده عجیب است. اگر زن به اجتهاد مصطلح در بین اصولیان و فقها دست پیدا کند، باید منتظر بماند ببیند مردان مجتهد اجازه ی رجوع مردم به او (زن مجتهد) را صادر می کنند یا نه؟ اجازه ی قاضی شدن را برای او صادر می کنند یا نه؟ اجازه ی رهبر یا رئیس جمهور یا یا رئیس مجلس شدنِ زن مجتهد یا غیر مجتهد را صادر می کنند یا نه؟

    البته دست بالای دست بسیار است. خود مراجع تقلید محترم، اگر چاپ و توزیع شدن رساله ی شان یا برقرار بودن وبسایتشان، خطری برای امنیت ملی (در واقع: امنیت حکومت) باشد، به راحتی از چاپ و توزیع رساله ی شان جلوگیری می کنند و نیز به راحتی وبسایتشان را فیلتر می کنند. اتفاقاً شاید تا رسیدن به خود ِ فقه گویا (اصطلاح شیخ محمد صادقی ی تهرانی) و فقه پویا (اصطلاح حضرت آیت الله خمینی رحمت الله علیه و تعدادی از فقهای دیگر) هنوز خیلی راه است، ولی از تجدد و تکنولوژی این نصیب شده است که اگر رساله ی توضیح المسائل بنده ی نوعی را خمیر کردند یا از توزیعش جلوگیری کردند بنده بروم وبسایت تأسیس کنم و در تمام صفحات بنویسم: مرجع عالی قدر آیت الله العظما … («شاید»، البته «شاید»، شکل گیری ی وبسایت آقا شیخ اسدالله بیات این گونه بوده است).

    از مجتهدان مرجع تقلید، اگر خطا نکنم، شیخ حسینعلی ی منتظری ی نجف آبادی و شیخ یوسف صانعی و شیخ محمدابراهیم جناتی و شیخ محمد صادقی ی تهرانی قائل به مرجع تقلید شدن زن هستند.

    از مجتهدان مرجع تقلید، اگر خطا نکنم، شیخ یوسف صانعی و شیخ محمدابراهیم جناتی، قائل به رهبر شدن زن هستند. از مجتهدان غیر مرجع تقلید، اگر خطا نکنم، محسن کدیور قائل به رهبر شدن زن است. از مجتهدان غیر مجتهد هم سیدعباس سیدمحمدی قائل به رهبر شدن و رئیس جمهور شدن و مرجع تقلید شدن و قاضی شدن زن است!!

    اگر اشتباه نکنم، طبق قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، در بحث مقام رهبری، حرفی از مرد یا زن بودن رهبر نیست. شاید تعجب کنید. ولی بروید قانون اساسی را ببینید. شاید بگویند شورای نگهبان باید تفسیر کند که رهبر باید از بین مردان انتخاب شود یا هم از بین مردان و هم از بین زنان. خُب. فرض کنیم چنین باشد. ولی اگر احیاناً احیاناً احیاناً مجلس خبرگان یک نفر زن مجتهد دارای 1) «صلاحیت علمی ی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه» و 2) «عدالت و تقوای لازم برای رهبری ی امت اسلام» و 3) «بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری» (رجوع کنید به اصل 109 قانون اساسی، شرایط و صفات رهبر) را به رهبری انتخاب (به قول عده ای «کشف») و معرفی کرد، آیا طبق قانون اساسی جائی برای تفسیر شورای نگهبان، و اعتراض احتمالی به انتخاب مجلس خبرگان است؟ توضیحاً عرض کنم به گمان بنده، این که در قانون اساسی حرفی از مرد بودن یا زن بودن مقام رهبر نیست، به این دلیل است که در ذهن نویسندگان قانون اساسی (خصوصاً فقهای آنان) بدیهی بوده که مرجع تقلید = مَرد. و رهبر هم از بین مراجع تقلید انتخاب می شده. آری. این نکته از دستشان در رفت. و حتا در بازنگری ی قانون اساسی هم به مرد یا زن بودن مقام رهبر اشاره نشد.

    ***

    والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

    + نوشته شده در جمعه پانزدهم شهریور 1387ساعت 23:6 توسط سیدعباس سیدمحمدی

    Reply
  • پیرهاید
    پیرهاید
    15 فوریه 2010 در 10:16 ب.ظ

    درود سپهر عزیز
    از مقاله ات استفاده کردیم
    مانند همیشه

    Reply
  • سید رضا
    سید رضا
    28 ژانویه 2012 در 8:12 ب.ظ

    سلام دوست عزیز و بزرگوار
    از مطالب در خور و ارزنده شما لذت مبرم
    إن شاءالله که مصداق این آیه شریفه قرار بگیرید:”وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿العنكبوت: ٦٩﴾”

    أللهم إهدنا الصراط المستقیم

    Reply
    • سپهر محمدی
      28 ژانویه 2012 در 8:31 ب.ظ

      درود بر جناب جوادپور،

      ما هم به دوستی با حضرت عالی مفتخریم و از خرد جنابعالی مستفید می شویم.

      امید که خداوند دعای شما را بپذیرد! و امید که در این راه با یکدیگر تشکیل بنیان مرصوصی را بدهیم!

      اللهم آمین با رب العالمین

      Reply
    • عبدالحسین
      عبدالحسین
      6 مارس 2025 در 11:52 ق.ظ

      سلام علیکم جساراتا سوالی داشتم
      اون دسته از عزیزان اخباری مسلک که اصلا از ریشه تقلید رو قبول ندارن تکلیفشون چیه

      Reply
      • سپهر محمدی
        20 آوریل 2025 در 12:43 ب.ظ

        این بحث برای کسانی بود که به این حدیث استناد می کنند. که مشخص شود همین حدیث چقدر اما و اگر دارد.

        Reply
  • حسین غضنفری
    حسین غضنفری
    1 مارس 2012 در 12:01 ب.ظ

    ممنون از شما

    Reply
  • نورالدین نوری
    نورالدین نوری
    13 جولای 2013 در 4:06 ب.ظ

    سپهر عزیز
    خوبه که در باره خمس هم بحث وتحقیق کنی، تا من هم منابع خودمو برات بفرستم.

    موفق باشی

    Reply
  • مصطفی
    مصطفی
    27 دسامبر 2013 در 3:34 ب.ظ

    متشکر،دنبال متن کاملش میگشتم

    Reply
  • محمد حسین
    محمد حسین
    18 آوریل 2016 در 3:09 ق.ظ

    سلام!
    من تو حوزه تا اجتهاد درس خوندم.
    بله درست میفرمایید این حدیث یکی از ادله دیگر مراجع برای اثبات مرجعیت خود است. و هر کس بگوید نه این چنین نیست به خدا قسم که دروغ بس عظیمی گفته است

    Reply
  • مهرگان
    مهرگان
    2 سپتامبر 2018 در 1:34 ب.ظ

    سلام آقای محمدی من این ترجمه شما رو البته با ذکر نام شما در پستی تلگرامی قراردادم . امیدوارم راضی باشید

    Reply
  • محقق
    محقق
    15 ژانویه 2019 در 11:56 ب.ظ

    با سلام
    قسمتی از حدیث که میفرمایند
    فللعوام ان یقلدوه :بر مردم واجب است که از آنان تقلید کنند

    ترجمه غلطه لام در عربی به معنای جایز است هست نه واجب است

    Reply
  • رضا
    رضا
    11 آگوست 2023 در 12:14 ب.ظ

    سلام

    نکته اساسی که در ترجمه این روایت دقت نمیشه یا عمدا یا شاید سهوا ، کلمه عوام هست!!! عوام در روایت منظور افراد بی سواد و عامی هست!!! کسی که بسیار ساده و بی سواد هست!!

    منظور از عوام همه مردم نیست!!!!

    Reply
  • رضا
    رضا
    16 آگوست 2023 در 1:49 ب.ظ

    بسم الله الرحمن الرحیم

    محمد بن القاسم الاسترآبادي : ضعيف

    (دلیل آوردن چونکه صدوق از محمد بن القاسم الاسترآبادي روایت کرده پس میشه ثقه!! در حالیکه درباره کلینی هم چنین حرفی زده نشده!!ا)

    يوسف بن محمّد بن زياد ، و علي بن محمّد بن سيار : مجهول

    گفته شده که يوسف بن محمّد بن زياد ، و علي بن محمّد بن سيار ، تفسیر قرآن رو از امام حسن عسکری علیه السلام شنیدن!!

    ولی در سند آمده که يوسف بن محمّد بن زياد ، و علي بن محمّد بن سيار از پدرانشون نقل کردن!!!

    اگر این دو نفر تفسر رو از امام عسکری علیه السلام شنیدن!!؟ پس چرا در سند روایت آمده که از پدرانشون نقل کردن!!؟

    این از تناقضات سند روایت هست!!

    جدای از اینکه گفته شده هفت سال در خدمت امام عسکری درس خوندن!! درحالیکه ادر سامرای اون زمان کسی چنین فرصتی برای شندین حدیث از امام عسکری نداشت!!

    و امام عسکری شش سال امامت کردن!! اگر یک سال از وران امامت امام هادی کم کنیم به به امامت امام عسکری هم اضافه کنیم!! باز لازمه اون این هست که از اولین روز امامت امام عسکری تا آخرین روز امامت ایان در خدمت امام بوده باشند و کسی هم معترض اونها نشده باشه که این کتاب تفسیر رو نوشته باشند!!!

    سوال پس چرا در سند آمده که از پدانشون نقل کردن يوسف بن محمّد بن زياد ، و علي بن محمّد بن سيار!!؟

    Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *