بلاگ سپهر محمدی

تفاوتهای گفتگو و مناظره

ارسال شده توسط سپهر محمدی در تاریخ: 15 فوریه 2012

به نام خدا

پیشتر عرض شد که فضای گفتگو با فضای مناظره متفاوت است. فضای مناظره، جای جدل و بحث  و اثبات درست بودن نظرات طرف های مناظره است. محیط گفتگو، محیط حل مساله است. محیط مثبت اندیشی است. محیط تلاش برای درک مشترک است. محیط تفاهم است. محیط همکاری است.

برای اطلاعات بیشتر در مورد قواعد گفتگو، اینجا را ببینید.

در این جدول به تفاوتهای گفتگو مناظره پرداخته شده است:

گفتگو

مناظره

گفتگو، مشارکتی است. همه طرفها با هم همکاری می کنند.

مناظره، نوعی جنگ است، هر طرف تلاش می کند تا ثابت کند دیگری در اشتباه است.

گفتگو، یک رابطه آموزشی بین طرفین برقرار می کند.

مناظره، یک رابطه رقابتی بین طرفین بر قرار می کند.

گفتگو، مشارکت کنندگان را تشویق می کند تا سوالات و اهداف خود را در میان بگذارند.

مناظره، طرفین را تشویق می کند تا سوالات و اهداف خود را مخفی کنند.

در گفتگو، هدف، یافتن نظرات مشترک و یا نظرات جدید است.

در مناظره، هدف، غلبه یافتن نظرات شماست.

در گفتگو، همه برای حل مساله، همکاری می کنند.

در مناظره، نقطه نظر یک طرف، غالب و طرف دیگر، مغلوب می شود.

در گفتگو، شما باور دارید که راه حلهای متعددی ممکن است وجود داشته باشد و افراد مختلف، سهمی در بهترین راه حل دارند.

در مناظره، شما باور دارید که تنها یک راه حل هست و آن راه حل شماست، و راه حل های دیگر قابل اعتنا نیستند.

در گفتگو، شما به احساسات، امیدها، و ایده های دیگران اهمیت می دهید.

در مناظره، شما به احساسات، امیدها، و ایده های دیگران اهمیت نمی دهید.

در گفتگو، شما بهترین ایده های خود را رشد می دهید.

در مناظره، شما از ایده های خود در مقابل چالشها، دفاع می کنید.

در گفتگو، شما به یکدیگر گوش می دهید، تا درک کنید و به تفاهم بالاتری برسید.

در مناظره، شما به یکدیگر گوش می دهید، تا نقطه ضعف و یا خطا بیابید.

در گفتگو، شما در جستجوی قسمتهای خوب اندیشه های دیگران هستید.

در مناظره، شما در جستجوی نقاط ضعف اندیشه های دیگران هستید.

در گفتگو، شما اندیشه های جدید را بررسی می کنید و چه بسا، نظر خود را کاملا تغییر دادید.

در مناظره، شما نباید اندیشه های جدید را بررسی کنید و نباید نظر خود را تغییر دهید، مگر اینکه شکست را بپذیرید.

گفتگو، شما را وا می دارد تا خود را ارزیابی کنید.

مناظره، شما را وا می دارد تا دیگران را نقد کنید.

گفتگو، ذهن باز را ترویج می دهد، شامل باز بودن برای خطا داشتن.

مناظره، یک گرایش ذهن بسته می آفریند. شما تصمیم گرفته اید که خطایی ندارید!

گفتگو، شما را تشویق می کند تا همه اطراف یک موضوع را ببینید.

مناظره، شما را تنها به دیدن دو طرف یک موضوع ترغیب می کند.

گفتگو، دعوت می کند حتی پس از پایان رسمی گفتگو، موضوع باز باشد.

مناظره، با تعیین برنده و بازنده، بحثهای بعدی را عملا مسدود می کند.

 (این جدول ترجمه ای است از این مطلب)

۹ پاسخ برای "تفاوتهای گفتگو و مناظره"

1 | » قواعد گفتگو بلاگ سپهر محمدی

15 فوریه 2012 در ساعت 9:00 ب.ظ

[…] های من تفاوت گفتگو و مناظره اثبات اصل امامت مبتنی بر […]

2 | Konami

17 فوریه 2012 در ساعت 12:04 ب.ظ

سلام.
یادآوری ضروری و مفیدی بود.
یک مثال اینکه گاه در مناظره‌ها و گفتگوهای بین ادیان دیده‌ام که افرادی غیر از دو طرف، برای مخالفت با آرای یکی از طرفین، ده‌ها سوال خارج از موضوع مطرح می‌کنند و انتظار دارند شخص مورد اشاره پاسخ دهد. چنین مواردی می‌تواند بحث را به حاشیه ببرد.

3 | طاها

10 مارس 2012 در ساعت 7:20 ق.ظ

به نام خدا،

با سلام
بنده جدیدا مقاله «فاران» را در ویکی ایجاد کردم. با توجه به متن سفر اعداد، به نظر می‌رسد بنی‌اسرائیل هم به سرزمین فاران رسیده‌اند. همچنین با توجه به توصیفات، سرزمین فاران باید در مسیر مصر به یهودا بوده باشد. آیا این با یکی بودن فاران با مکه در تناقض نیست؟

با احترام،
طاها

4 | سپهر محمدی

10 مارس 2012 در ساعت 12:07 ب.ظ

با سلام

بسیار کار نیکویی کردید، یک نون از قلم افتاده بود که آن را اصلاح کردم، اما از خود کتاب مقدس می توان ثابت کرد که فاران در عربستان است.

جایی این را اثبات کرده ام.

کتاب مقدس محل اسکان بنی اسماعیل را از حویله تا شور می داند و این محل که فاران است، جایی نمی تواند باشد مگر در عربستان این تصویر را ببینید:

http://sepehrmohamadi.com/pic/Havilah_unto_Shur.JPG

اگر خواستید مجاز هستید آن را در ویکی پدیا استفاده کنید.

5 | طاها

10 مارس 2012 در ساعت 12:26 ب.ظ

با سلام مجدد، خیلی ممنون. با توجه به عکس به نظرم جواب سوالم را دارید. اگر آدرس دقیق آنجایی که در آن این مطلب را توضیح داده‌اید خیلی ممنون می‌شوم. اگر عکس را هم خودتان بارگزاری کنید فکر کنم دردسرش کمتر باشد. بابت تصحیح نون هم ممنونم.
با تشکر،‌
طاها

7 | طاها

11 مارس 2012 در ساعت 10:29 ق.ظ

با سلام مجدد، من بحثتان را خواندم. بحث خوبی بود و فکر کنم در خیلی از موارد حق با شما بود. در بقیه موارد مشکل در نحوه تفسیر است که در حتی در مورد قرآن هم تا حدی جلوه می‌کند.

یک سوال دیگر،‌ پاسخ شما به ایراد شرق‌شناسان مبنی بر اینکه قرآن خلاصه‌ای از کتب مقدس است چیست؟ اشکال مشهوری است ولی من تابه‌حال پاسخ منسجمی نیافته‌ام.

با احترام،
طاها

8 | سپهر محمدی

11 مارس 2012 در ساعت 4:15 ب.ظ

اولا صرف اینکه مطالبی در قرآن است که در کتاب مقدس آمده است، نه تنها اشکال نیست بلکه نکته برتری است!

چرا که پیامبر اسلام درس ناخوانده بوده است و اگر اینهمه دقیق نکاتی را از کتاب مقدس در کتابش آورده باشد، خود نشانه دسترسی به قدرتی فرا انسانی است.

ثانیا در قرآن بسیاری چیزها هست که در کتاب مقدس نیست اما در کتب دیگر مسیحیان و یهودیان هست، مثل داستان در آتش انداختن ابراهیم و داستان اصحاب کهف یا داستان خلق پرنده توسط موسی، که در جریان بودن پیامبر اسلام او را ناگزیر می دارد که به کتابخانه ای با صدها جلد کتاب مقدس و مذهبی از زبانهای مختلف، دسترسی داشته بوده باشد که این هم غریب است! چطور ما پس از ۱۴۰۰ سال تازه برخی از این اشتراکات را می فهمیم اما پیامبر اسلام در آن تاریکی و بیسوادی شبه جزیره عرب به همه آنها دسترسی داشته و از آنها خبر داشته است! در حالیکه تازه لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ (۱۶:۱۰۳) یعنی زبان آن کتابها غیر عربی است! مثلا زبان تلمود عبری، زبان داستان اصهاب کهف فکر کنم سریانی و زبان انجیلی که خلق پرنده دارد یونانی است!!! که بدون شک پیامبر اسلام چنین تحصیلاتی برای آموزش زبانهای مختلف و دسترسی به اینهمه کتاب نداشته است!

ثالثا در قران چیزهای فراوانی هست که در کتاب مقدس نیست و در تلمود و دیگر کتب هم نیست اما در قرآن هست و بعضا صحت آن هم تایید شده است مثلا داستان پسر نوح که سوار کشتی نشد را بنده فعلا در هیچ متن دیگری ندیده ام! یا باقی ماندن بدن فرعون که قرآن آن را ۱۴۰۰ سال پیش گفته بود و هیچ کتاب دیگری نگفته است امروزه حدود ۱۰۰ سال است که ثابت شده است!

9 | طاها

31 مارس 2012 در ساعت 8:18 ب.ظ

با سلام و تبریک سال نو و عذرخواهی از اینکه دیر جواب می‌دهم.

من یک‌بار در جواب این سوال اشاره کردم به جملات اول سفر آفرینش که در مورد آفرینش زمین سپس آسمان‌ها صحبت می‌کند و قرآن که برعکس آن را می‌گوید. گفتم که اگر کسی بخواهد کپی کند حداقل صفحه اول را درست کپی می‌کند.

در مورد استدلالات شما:
امی بودن: گفته‌می‌شود که دانش فقط با خواندن انتقال پیدا نمی‌کند بلکه فردی که ۴۰ سال زندگی‌کرده بسیاری از دانشش را شفاهی بدست آورده است.

بعضی این داستان‌های اضافی قرآن را به اپوکریفا نسبت می‌دهند که به نظرم نظریه توطئه محسوب می‌شود و نباید مورد اعتنا قرار گیرند.

آیا شما کتابی می‌شناسید که مفصل‌تر در این مورد صحبت کرده‌باشد؟ من قبلا یک مطلبی را در این‌مورد به جمعی ارائه کردم ولی فکر کنم نتوانستم آنها را قانع کنم. اسلاید‌هایم اینجا هستند:

http://dl.dropbox.com/u/1211602/Ommi.pptx

می‌توانید ایرادات روش من را بگوئید؟

با تشکر و احترام فراوان،
طاها

نوشتن نظر

برخی نظرات من:

من از حجاب اختیاری و آزادی انتخاب پوشش برای زنان حمایت می کنم.